گلچین زیباترین اشعار عاشقانه نیما یوشیج به همراه جملات کوتاه زیبا

0 6,823

گلچین زیباترین اشعار عاشقانه نیما یوشیج به همراه جملات کوتاه زیبا 

اشعار عاشقانه نیما یوشیج ، همراه با زیباترین اشعار عاشقانه نیما یوشیج جدیدترین اشعار عاشقانه نیما یوشیج گلچین اشعار عاشقانه نیما یوشیج و اشعار نیما یوشیج را در اختیار شما همراهان عزیز در این مجموعه از سایت روزگار قرار میدهیم  

 

اشعار عاشقانه نیما یوشیج، اشعار نیما یوشیج

 

خانه‌ام ابری است

یکسره روی زمین ابری ست با آن.

از فراز گردنه خرد و خراب و مست

باد می‌پیچد.

یکسره دنیا خراب از اوست

و حواس من!

آی نی‌زن که ترا آوای نی برده‌ست دور از ره کجایی!…

 

می‌تراود مهتاب


می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک

غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند

 

نگران با من استاده سحر

صبح می‌خواهد از من

کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر

در جگر خاری لیکن

از ره این سفرم می‌شکند

 

نازک‌آرای تن ساق گلی

که به جانش کشتم

و به جان دادمش آب

ای دریغا به برم می‌شکند

 

گلچین زیباترین اشعار عاشقانه نیما یوشیج 

 

دست‌ها می‌سایم

تا دری بگشایم

به عبث می‌پایم

که به در کس آید


در و دیوار به هم ریخته‌شان

بر سرم می‌شکند

 

می‌تراود مهتاب

می‌درخشد شبتاب

مانده پای‌آبله از راه دراز

بر دم دهکده مردی تنها

کوله‌بارش بر دوش

دست او بر در، می‌گوید با خود:


غم این خفته‌ی چند

خواب در چشم ترم می‌شکند

 

اشعار عاشقانه نیما یوشیج، اشعار نیما یوشیج


سیولیشه


تی تیک تی تیک

در این کران ساحل و به نیمه شب

نک می‌زند «سیولیشه» روی شیشه


به او هزار بار ز روی پند گفته ام

که در اطاق من ترا نه جا برای خوابگاست

من این اطاق را به دست هزار بار رفته ام

چراغ سوخته هزار بر لبم

سخن به مهر دوخته


ولیک بر مراد خود

به من نه اعتناش او

فتاده است در تلاش او

به فکر روشنی کز آن

فریب دیده است و باز

فریب می‌خورد همین زمان

 

به تنگنای نیمه شب که خفته روزگار پیر

چنان جهان که در تعب، کوبد سر، کوبد پا


تی تیک تی تیک

سوسک سیا

سیولیشه

نک می‌زند

روی شیشه

 

خانه‌ام ابریست


خانه‌ام ابریست

یکسره روی زمین ابری ست با آن

از فراز گردنه خرد و خراب و مست


باد می‌پیچد

یکسره دنیا خراب از اوست

و حواس من!


آی نی زن که تو

را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟

 

گلچین زیباترین اشعار عاشقانه نیما یوشیج 


خانه‌ام ابریست اما

ابر بارانش گرفته ست


در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،

من به روی آفتابم

می برم در ساحت دریا نظاره


و همه دنیا خراب و خرد از باد است

و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود

راه

خود را دارد اندر پیش

 

اشعار عاشقانه نیما یوشیج، اشعار نیما یوشیج


مانلی


من به راه خود باید بروم

کس نه تیمار مرا خواهد داشت

در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار

گرچه گویند نه

اما

هرکس تنهاست


آن که می‌دارد تیمار مرا، کار من است

من نمی‌خواهم درمانم اسیر

صبح وقتی که هوا شد روشن

هرکسی خواهد دانست و بجا خواهد آورد مرا


که در این پهنه‌ور آب،

به چه ره رفتم و از بهر چه‌ام بود عذاب

 


خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه


گر چه می‌گویند: « می‌گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران»


قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟


بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه تاریک من که ذره‌ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می‌ترکد

ـ چون دل یاران که در هجران یاران ـ


قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟


گل زودرس


آن گل زودرس چو چشم گشود

به لب رودخانه تنها بود


گفت دهقان سالخورده که : حیف که چنین یکه بر شکفتی زود

لب گشادی کنون بدین هنگام

که ز تو خاطری نیابد

سود


گل زیبای من ولی مشکن

کور نشناسد از سفید کبود

نشود کم ز من بدو گل گفت

نه به بی موقع آمدم پی جود


کم شود از کسی که خفت و به راه

دیر جنبید و رخ به من ننمود


آن که نشناخت قدر وقت درست

زیرا این طاس لاجورد چه جست؟

 


ترا من چشم در راهم

شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم


ترا من چشم در راهم

شباهنگام

در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند


در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی کاهم

ترا من چشم در راهم


اشعار عاشقانه نیما یوشیج، اشعار نیما یوشیج


«ری را»… صدا می‌آید امشب

از پشت « کاچ» که بند آب

برق سیاه تابش تصویری از خراب

در چشم می‌کشاند


گویا کسی است که می‌خواند

اما صدای آدمی این نیست

با نظم هوش ربایی من

آوازهای آدمیان را شنیده ام

در گردش شبانی سنگین؛


زاندوه های من

سنگین تر

و آوازهای آدمیان را یکسر

من دارم از بر


یکشب درون قایق دلتنگ

خواندند آنچنان؛

که من هنوز هیبت دریا را

در خواب

می بینم

ری را. ری را…


من ندانم با که گویم شرح درد

قصه رنگ پریده، خون سَرد


هرکه با من همره و پیمانه شد

عاقبت شیدا دل و دیوانه شد


قصه‌ام عشاق را دلخون کند

عاقبت خواننده را مجنون کند


آتش عشق ست و گیرد در کسی

کاو، ز سوز عشق می‌سوزد بسی…


مانده‌ام از حکایتِ شبِ بیم

بارک الله احسن التقویم


چه به خوابی گران در افتادم

کاروان رفت و چشم بگشادم

 

گلچین زیباترین اشعار عاشقانه نیما یوشیج 


از نگه دیده‌ام نجست سراغ

سحر آمد به یاوه سوخت چراغ


گرم بودم چو با نوای و سرود

رفت از من هر آنچه بود و نبود


دم صبحم ز دیده خواب چو برد

دل پشیمانی فراوان خورد


گفت: خفتی به راه و صبح دمید

گفتم: اینم نصیب بود و رسید


تا جهان نقشبندِ خانه ماست

کم کس آید به کاردانی راست…

 

رباعیات نیما یوشیج
گفتم زخ تو گفت به گل می‌ماند

گفتم لب تو گفت به مل می‌ماند

گفتم قد من گفت به پیش گل و مل

ز اینسان که خم آورده به پل می‌ماند

 

اشعار عاشقانه نیما یوشیج، اشعار نیما یوشیج


یک چند به گیر و دار بگذشت مرا

یک چند در انتظار بگذشت مرا

باقی همه صرف حسرت روی تو شد

بنگر که چه روزگار بگذشت مرا

 

از شعرم خلقی بهم انگیخته‌ام

خوب و بدشان بهم درآمیخته‌ام

خود گوشه گرفته‌ام تماشا را

کآب در خوابگه مورچگان ریخته‌ام

 

می‌میرم صد بار پس مرگ تنم

می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم

زان رو که دگر روی تو نتوانم دید

ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم

 

اشعار عاشقانه نیما یوشیج

4.5/5 - (2 امتیاز)
لینک کوتاه این مطلب: https://rzgr.ir/othy
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.